-
توقع بیجا
پنجشنبه 22 فروردین 1387 15:05
وقتی قشنگترین و زیباترین چیزها رنگ باخته اند ، چه خنده دار است که می خواهم تو ... تو بهترین و زیباترین من برایم سبز سبز بمانی... وقتی بیرنگ ترین چیز ها در این دنیا ص د ر ن گ دارند ، چه انتظار بیهوده ای است که می خواهم تو هنوز هم برایم یکرنگ بمانی.!
-
سرنوشت
شنبه 17 فروردین 1387 19:51
اصلا نمیدونم چی میخوام بگم ؟؟ اصلا نمیدونم واسه چی باید چیزی بگم ؟ میدونم که هیچوقت نتونستم خوب بنویسم اما دستم با سماجت تمام میخواد قلم به دست بگیره و بنویسه از چی قراره بنویسم نمیدونم شاید از تو ... از تو که ... نه... میخوام باز از خودم و از این زندگی بنویسم : ای کاش ما آدم ها هیچوقت بزرگ نمیشدیم کاش همیشه تو دنیای...
-
باز هم دلتنگی
جمعه 16 فروردین 1387 22:21
باز دلتنگی و دوای دلتنگی ... شعر . غربت را حتما نباید لای الفبای شهری غریب بیابی و یا جایی پشت لحظه های آشنا .!! همین که عزیزت نگاهش را به دیگری تعارف کند کافیست تا تو غریب شوی.!!! ********************************* آنچه هستیم هدیه ی خداوند است به ما و آنچه خواهیم شد هدیه ماست به خداوند .!!!...
-
نوروز رسید
یکشنبه 26 اسفند 1386 22:37
سلام و سلام. دو داستانک نوروزی عذاب وجدان گفتم: « دلشو ندارم . می ترسم بکشمشون! » گفت : « مواظب باشی ،کسی کشته نمی شه ، آقا رضا .» گفتم : « کافیه دستم بلرزه » گفت : « کاری نداره پسر . آپولو که نمی خوای هوا کنی » گفتم : « اگه یکی هم بمیره از عذاب وجدان می میرم » گفت : « پولش هم خوبه ها !! » گفتم : « اگه مُردن چی...
-
تسلیت...
جمعه 17 اسفند 1386 17:00
رحلت حضرت محمد (ص) پیامبر مهر و دوستی و عطوفت و امام حسن (ع) سبط اکبر و کریم اهل بیت بر تمام مسلمانان جهان تسلیت باد . جا داره که به تمام کسایی که قصد دارند پیامبر خوب ما رو خشن و جنگ طلب جلوه بدن بگم که ابر ها هرچه قدر هم که جلوی خورشید رو بگیرن خورشید باز هم نور وگرما شو به اهل زمین می رسونه .
-
دوستان نیمه شب
پنجشنبه 16 اسفند 1386 15:08
هنوز شب است شب ا ست و سیاهی و بس شب ا ست و من فقط صدای دوستانم را از ا عمـــاق بیابان های این ا طراف می شــنوم دوستانم که تنها آنها بودند که در سیاهی شب های تار این شهر تنهایم نگذاشتند مونس تنهایی شب های من آن ها بودند . آن ها که وقتی همه مردم شهر در خواب بودند با من از عشق و محبت ، از وفا ، از سیاهی بیابان و سکوت بی...
-
زنده گی یا زندگی
یکشنبه 12 اسفند 1386 15:05
زبان نگاه نشود فاش کسی آنچه میان من و تو ست تا اشارات نظر نامه رسان من و توست گوش کن با لب خاموش سخن می گویم پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید حالیا چشم جهانی نگران من و توست گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست گو بهار دل و جان باش و خزان باش ،ار نه ای...
-
شعرها
شنبه 11 اسفند 1386 14:25
بعد از یه چند روزغیبت با یه چند تا شعر دوباره اومدم یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم پر پروانه شکستن هنر انسان نیست گر شکستیم ز غفلت من و مائی نکنیم یادمان باشد سر سجاده ی عشق جز برای دل محبوب دعایی نکنیم یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق زهر بی سرو پایی نکنیم ....
-
دریچه ها
دوشنبه 29 بهمن 1386 20:32
ما چون دو دریچه روبه روی هم ، آگاه ز هر بگو مگوی هم . هر روز سلام و پرسش و خنده ، هرروز قرار روز آینده ، عمر آینه ی بهشت اما ...آه بیش از شب وروز تیر و دی کوتاه اکنون دل من شکسته و خسته ست زیرا یکی از دریچه ها بسته ست. نه مهر فسون ، نه ماه جادوکرد، نفرین به سفر که هر چه کرد او کرد . (مهدی اخوان ثالث)
-
خلیل جبران
شنبه 27 بهمن 1386 15:34
تا حالا کتابهای خلیل جبران رو خوندین ؟ بعضی از جملاتش واسه ی یک عمرمون بسه البته اگه روشون درست فکر کنیم . من تو قسمت دل نوشته ها بعضی از نوشته های اونو می نویسم . البته ممکنه از کسای دیگه هم باشه ،ولی جمله های خلیل جبران رو مشخص می کنم . یا حق ... - درباره ی من هرچه می خواهی بگو ،فردا درباره ی تو قضاوت می کند ،و گفته...
-
فتح یک قرن به دست یک شعر
شنبه 27 بهمن 1386 15:30
گاهی وقت ها آدم ها با یه شعر عوض میشن . مثل خود من . بعضی از شعرها واقعا قشنگن و تا مدت های زیادی ورد زبون ماست . مثل شعر کوچه از فریدون مشیری ( که مطمئنم همتون خوندینش. البته اگر تا حالا نخوندین میتونین تو قسمت نظرات بگین تا دفعه ی بعد براتون بذارم.) به قول سهراب فتح یک قرن به دست یک شعر. این شعر حمید مصدق هم شعریه...
-
خواب خدا...
دوشنبه 22 بهمن 1386 11:56
در رویاهایم خدا را دیدم که با او گفتگو می کردم . پرسیدم چه چیزی بشر شما را سخت متعجب می کند ؟ گفت : کودکیشان . این که آن ها از کودکیشان خسته می شوند و عجله دارند که زود بزرگ شوند . سلامتی خود را از بین می برند تا پول به دست آورند و دوباره پول هایشان را از دست میدهند تا سلامتی خود را به دست آورند .حال را فراموش می کنند...
-
چقدر...
دوشنبه 22 بهمن 1386 11:54
قلبم گرفته ... هرگز نخواستم بگویم که تورا چقدر عاشق شدم ؟ چه وقت؟چگونه ؟چرا؟چقدر ؟! هرگز نخواستم که بگویم نگاه تو از ابتدای ساده ی این ماجرا چقدر – من را شکست ، ساخت ، شکست و دوباره ساخت ! من را چرا شکست ؟ چرا ساخت ؟ یا چقدر ...؟ هرگز نخواستم به تو عادت کنم ولی عادت نبود حسی از آن ابتدا چقدر مانند پیچکی که بپیچد به...
-
صدای خدا
یکشنبه 21 بهمن 1386 21:19
باید که محکم تر گفت مرگ بر ... از خدا صدا نمی رسد : ای ستاره ها که از جهان دور چشمتان به چشم بی فروغ ماست نامی از زمین و از بشر شنیده اید؟ در میان آبی زلال آسمان موج دود و خون و آتشی ندیده اید این غبار محنتی که دردل فضاست این دیار وحشتی که در فضا رهاست این سرای ظلمتی که آشیان ماست در پی تباهی شماست گوشتان اگر به ناله...
-
دوره گرد...
شنبه 20 بهمن 1386 15:34
بخوان و به یاد بیاور... یاد دارم یک هوای سرد سرد می گذشت از توی کوچه دوره گرد ‹‹ دوره گردم کهنه قالی می خرم دسته دوم جنس عالی میخرم گر نداری کوزه خالی می خرم کاسه وظرف سفالی میخرم ›› اشک در چشمان بابا حلقه زد عاقبت ناله زد و بغضش شکست اول سال است و نان در سفره نیست ای خدا شکرت ولی این زندگی است ؟؟ بوی نان تازه هوش از...
-
سنگ...
شنبه 20 بهمن 1386 15:23
در آسمان که بر پرمان سنگ میزنند روی زمین به باورمان سنگ میزنند درد کمی نبود که میخانه بسته شد ؟؟!! در خانه هم به ساغرمان سنگ می زنند ما کارمان به کار کسی نیست پس چرا دیوانه وار بر سرمان سنگ می زنند ؟؟ بابا چه تلخ مرد ولی خوب شد ندید این روزها به مادرمان سنگ میزنند این نامه ها به دست خداوند می رسد ؟؟ حالا که بر...
-
روانشناسی رنگها
شنبه 20 بهمن 1386 15:22
روانشناسی رنگ ها ( رنگ لباس ها) 1) لباس سبز باعث می شود که احساس راحتی و آرامش بیشتری داشته باشید .طبیعت ذاتی این رنگ باعث می شود که نوعی توازن و تعادل در خود احساس کنید . 2) لباس سفید باعث می شود که قدرت تحلیل شما افزایش پیدا کند و رنگ سفید که اصل همه رنگ ها ست به شما احساس ؟آزادی و رهایی می بخشد . 3) رنگ زرد باعث می...
-
آخر بدبختی...
جمعه 19 بهمن 1386 13:32
بدبختی ..... از دردی که تمام بدنم را گرفته بود ، بیدار شدم و پرستاری را دیدم که بالای سرم ایستاده بود . گفت : ‹‹آقای فوجیما بخت یارتان بوده که از بمباران دو روز پیش هیروشیما جان سالم به در برده اید. حالا اینجا در امان هستید ، توی این بیمارستان.›› با صدای ضعیفی پرسیدم : ‹‹ من الان کجا هستم ؟؟›› گفت: ‹‹ نا کازاکی››
-
خدا کجا نیست؟؟؟؟
جمعه 19 بهمن 1386 13:21
خدا کجانیست؟؟ شخصــی از طفلی سـوال کرد که اگر گفتی خــدا کجاست یک اشـرفــی به تو خواهـم داد .!!آن طـفل در جـواب گفـت : اگـر گفتـی که خــداکجــا نیســت مــن دو اشــرفی به تو خواهــم داد.!!.... شاید باورتان نشود این حرف را یک بچه گفته !!! اما فراموش نکنید ، ادبیات یعنی دروغ هایی که حقیقت دارند.
-
فرشته و شاعر
جمعه 19 بهمن 1386 13:19
فرشته و شاعر: شــاعر وفرشتـه ای با هم دوست شدند . فرشتــه پری به شاعر دادو شــاعر شعری به فرشتـــه داد . شاعر پر فرشته را لای دفترشعــرش گـذاشت و شعر هایش بوی آسمان گرفت و فرشته ، شعر شاعر را زمزمه کرد و دهانش بوی عشـق گرفت .خـدا گفت :دیگر تمام شد! دیگر زندگی برای هردویتان دشوار می شـود . زیرا شاعری که بوی آسمان را...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 بهمن 1386 13:18
اولین باری که طوفانی شدم پیش پای عشق قربانی شدم یک ، دو گام از خویشتن بیرون شدم واقف از اسرار پنهانی شدم عشق غیر از تاولی پر درد نیست هر که این تاول ندارد مرد نیست آب می خواهم سرابم می عشق می ورزم عذابم می دهند عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام تیشه زد بر ریشه ی اندیشه ام کوه کندن گر بنا شد پیشه ام بویی از فرهاد دارد تیشه ام...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 بهمن 1386 16:59
زندگی رسم خوشایندی است ، زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ پرشی دارد اندازه ی عشق . زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود.
-
صدای پای آب
چهارشنبه 17 بهمن 1386 16:26
من مسلمانم ،قبله ام یک‹‹ گل سرخ›› جانمازم‹‹ چشمه›› ، مهرم‹‹ نور›› ‹‹ دشت›› سجاده ی من من وضو با ‹‹ تپش پنجره ها›› می گیرم . من نمازم وقتی می خوانم که اذانش را باد گفته باشد سر ‹‹گلدسته ی سرو›› من نمازم را‹‹ پی تکبیره الاحرام علف›› می خوانم پی‹‹ قد قامت موج››.