باید شعری گفت
برای لحظه هایی که شعر مرا گفتند!
در گذار از روزهای در گذر
"بیست" رستاخیز از من شکفته اند و من اما
فرصت ها را "صفر" میشوم...
تنها به حسی خشنودم
که آمدم و فرشته ای مادر شد !
کودک سرشاد ثانیه ها
روزها دوید
از زمان جلو زد و از مکان پرید
تا به دختری رسید
که امروز
شوق بیست شدنش را
دیگران کف میزنند
و او
گریه میکند...
بعد از14 روز تاخیر تبریک سال نو و 4 روز تاخیر از ارسال پست سالروز تولدم بلاخره آمدم .
سفر ها تمام شد و اندکی از خامیمان پخته !!
اگر گذشت 2 هفته از سال را به پای کهنه شدنش نگذارید از همینجا این سال و لحظه هایش را به همه کسانی که میشناسم و نمیشناسمشان تبریک می گویم.
در پناه هو .