لحظه ی آخر بهم گفت :
« نامرد...! حرفات خیلی بوداره !»
و رفت ...
و من هنوز دارم فکر می کنم که از حرفای من به جز بوی گلهای رزی که هر روز می خریدم چه بوی دیگه ای میومد ؟
نمی شود تو را ز خاطر برد ...
اما من کنار همه ی خاطراتِ با تو بودنم
یک علامتِ ضربدر قرمز گذاشته ام
که یادم نرود می خواهم تو را از یاد ببرم ...!
سارا.ت