در سایه سار این همه خورشید رنگ رنگ
جایی برای دلربایی باران نمانده است
از شب گذشته ایم و طوفان به سر رسید
اما دریغ که رنگین کمان نمانده است.
هرشب در انتظار کسی از دیار دوست
تندیس می کنم از واژه چیزی را
چیزی که اندکی فقط اندکی شبیه توست
حرفی برای این همه انسان در به در بزن
حرفی برای سوگ درختان بی نسیم
از واژه قد بکش
میان سطورم قدم بزن
در وصف روزهای نیامده شعری قلم بزن
ما با تو هم قدم کوچه های روشنی هستیم
با دست های تو که میراث زندگیست
این روزهای تیره تقویم رفتنیست ...
kheyli qashango jaleb bud..bhem bsar
سلام
ممنون از دعوت زیبات
زیبا بود...
سلام سارا جان
شعر خوب و زیبایی بود.
اما یک چیزی در طول شعر خیلی اذیتم کرد.
اول فکر کردم با یک شعر کلاسیک رو به رو هستم اما هرچی گذشت کم کم از شدت وزن و قافیه کم شد!!! و بالاخره نفهمیدیم چی شد!! در واقع نه کلاسیک بود و نه "نو" و نه "فرا نو" اما خوب اگه چهار خط اول رو که باید بهشون بگم بیت!! در نظر نگیریم بیشتر شبیه شعر نو بود.( البته همون دو بیت اول هم در مصراع آخر کمی دچار مشکل وزنی شده بود _فقط یه کوچولو!_)
در کل زیبا بود. پر حرفی هام رو ببخش. موفق باشی[گل]
سلام
مرسی بابت پست جدید و قلمت
ممنون که خبرم کردی
این تکه اش را خیلی دوست داشتم
از واژه قد بکش
میان سطورم قدم بزن
در وصف روزهای نیامده شعری قلم بزن
مانا باشی
سلام دوست شاعر
عزیز شعر شما با حالنی شبیه به یک رباعی شروع شد بسیار زیبا اما در آخر تغییر کرد به عقیده این بنده حقیر از کسی که اهل شعره کمی کمک بگیری بد نیست چون قلمت زیباست و دلت صاف اما باید اشعارت تصحیح بشن ایراد وزنی هم داره
ارزوی موفقیت برات میکنم
دوباره سلام
بعد از اینکه نظر مو برات گذاشتم یه دوری تو وبلاگت زدم متوجه شدم تو اصلا غزل سرا نبودی و تمامی اشعارت سپیدند و نه حتی نو و وزین پس به نظرم این شعرت برای قدم گذاشتن به دنیای شعر کلاسیک فوق العاده اومد گفتم نامردیه که تشویقت نکنم فقط قبل از اینکه شعر رو بزاری کاشکی از این به بعد برای اشعار کلاسیک با کسی مشورت کنی بعد شعر رو بزاری البته هنوزم دیر نشده میتونی با کمک یه غزل سرا درستش کنی
بازم موفق باشی
ممنون از نظراتت صباح عزیز
گفته بودی که گشتی به پست های قبلی زده ای ؟
اگر توجه کنی میبینی که شعر های اولیه ای که منتشر کردم در قالب نو بودن
حدودا 2 یا 3 سال پیش
و کمکم به سمت سپید و ازاد اومدن
سلام سارا
بی تعارف شعرضعیفی بود تو درشعر سپید وازاد موفق تری
این کارو که خوندم حس کردم اول دارم یه چارپاره می خونم
اما بعد../ازهمون مصرع سوم با اشکال وزن روبرو شدی
نکته ی جالب وباارزش توی این کار برای من صمیمیت وشور
توی سطرها بوداما فرم وقالب مشخصی نداشت این کار.
باشد کارهای زیباتر وبهتری بخوانم ازتو
سلام
ممنون از حضور ارزشمندتان
شاعر بمانید
شعر را هم با لذت خواندم
تندیس می کنم از واژه چیزی را
چیزی که اندکی فقط اندکی شبیه توست
سلام وتشکر از دعوت شما
بی تعارف عرض میکنم زیبا بود وخواندنی
زنده باد
.
سلام
خواندم
با درود.
خواندمتان.
مانا باشید.
فراخوانی داشتی به شعری زیبا
دستهایی که میراثند که زندگی اند
ممنونم سارای عزیزم
آوای قلمت پرطنین
قصه از این باب میگویم که شبها بگذرد
ور نه فصل بیتو بودنها خزانی بیش نیست
ما با تو هم قدم کوچه های روشنی هستیم
درود خانم تاجی
ممنون از دعوتتان
اگر وزن شعر را نادیده بگیریم ُ شعر احساس خوبی داشت
خواندنی بودید دوست من
شاد باشید.
سلام
ممنون از دعوت.شعرزیبایی خوندم.برقرار باشی.
سلام دوست عزیز ...
نتونستم قالب شعرت رو تشخیص بدم
اولش شبیه چارپاره بود بعد 3 مصراع آوردی که انگار رها شده بعد 5 مصراع و بعد 3 مصراع با وزن و قافیه !!!
سلام سارا -درونمایه شعرت عالی بود ولی در مورد وزنت با دوستان موافقم البته به دل نگیر وزن شعرت نه وزن خودت-موفق باشی
ساراجان، وزن اصلا مشخص نیس.اما تصاویر و واژه ها فوق العاده اند.
دیر سر می زنم ولی سر محکمی میزنم!
برقش برنده بود این از غلاف به در آمده
و روز های سفید هم نیز به همچنین
سلام سپاس از حضورتان در کلبه ام
پایدار باشید
سلام ودرود بر شما
پست بسیار زیبای شما را خواندم و
استفاده کردم
جالب بود و قابل تامل
ازدعوت شما هم ممنون
در پناه حق
سارا عزیز
من را ببخش برای دیر آمدنم
لحظه های زیبایی را قلم زدی ... لذت بردم
تندیس می کنم از واژه چیزی را
چیزی که اندکی فقط اندکی شبیه توست
بسیار زیبا و دلنشین
همیشه هایت سرشار از شعر و شادی باد دوست من .
باز قراره کلی انتظار بکشیم برا مطلب بعدی ؟!؟!؟
وقتی واژه ها قهر می کنند تقصیر شعر های نگفته چیست ؟؟!!
زیبا / قشنک / مجلل
[گل] / [گل] / [گل]
دل بیعشق بر جان بس گران است
سر بیشور مشتی استخوان است
زیباست
سلام
با یک فراخوان و و یک غزل منتظر نگاهتان هستم
یا حق
سلام.
من نقدی بر این کار شما نوشتم و براتون میل کردم.نمیدونم مطالعه فرمودید یا خیر؟؟؟
درود دوست گلم بروزم
سلام. از این همه احساس به وجد آمدم. شعر زیبا و اثرگذارتان در چند جا دچار لنگی وزن بود و حیفم آمد این همه زیبایی، حرام شود. از ذوق شعر شما، آن را با چند تغییر بازنویسی کردم. امیدوارم مرا ببخشید.
در سایه سار این همه خورشید رنگ رنگ
جایی برای هق هق این آسمان نماند
طوفان به سر رسید و من از شب گذشتهام
اما دریغ فرصت رنگین کمان نماند.
هرشب در انتظار کسی از دیار دوست
تندیس بر میآورم از واژهها، ولی
تندیس من
تنها کمی از آن همه احساس خوب را...
حرفی بزن
حرفی برای این همه انسان در به در
حرفی برای سوگ درختان بی نسیم.
از واژه قد بکش
در بین سطرهای نحیفم قدم بزن
در وصف روزهای پر از عشق و آشتی
شعری رقم بزن.
ما با تو همرهیم
تا کوچههای روشنی ای دوست
وآن دستهای گرم که میراث زندگی است
این روزهای تیره تقویم رفتنی است ...
سلام جناب میر افضلی
از حضورتان ممنونم
با خواندن این تصحیح ناراحت که نشدم هیچ بسیار باعث خرسندی ام شد
ممنونم از شما
افرین بر نگاهتان ولی افسوس که وزن را باخته بودی. میتوانی اندامت را به رخ بکشی در میان این همه شاعر خوش قدوبالا
زیبا بود موفق باشی